پاسخ:چشم حتما - 1395/11/7
لیدا - با من همراه شو و اسم وبلاگ خودت را در کنار دیگر وبلاگ ها ثبت کن تا بازدید داشته باشی - 1394/10/9
N.A - وب عالی داری
ممنون بابت عکسای خوشگل پاسخ:ممنون لطف داری بازم سر بزن هرروز این سایت به روز میشه
- 1394/10/3/lordlovec
ایلیا - خیلی وجیح بود. منحرف ها. - 1393/12/15
کاترین - عااااااااااشقشم ممنونم که عکس هاشونو گذاشتید پاسخ:عزیزی بهم همیشه سربزن - 1393/9/25/zahed.lordlo
الهه - اگه می شه عکس های جدید تری بزار پاسخ:چشم حتمآ.دراولین فرصت - 1393/5/5/zahed.lordlo
نگین - عاللللللللللللللی بو مرسی پاسخ:لطف داری .برای دانلودسری جدید عکسها حتمآسربزن .منتظرم - 1393/3/20/zahed.lordlo
امیرحسین - قشنگه ممنون کیفیت خوبی هم داره
اسب سواری ، مرد چلاق و افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست . مرد سوار دلش
به حال او سوخت . از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند . مرد چاق وقتی بر اسب سوار شد ، دهنه ی اسب را کشید و گفت : …
اسب را بردم ، و با اسب گریخت! اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو ، تنها اسب را
نبردی ، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم! مرد چلاق اسب را نگه داشت . مرد سوار گفت :
هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛ زیرا می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به